جدول جو
جدول جو

معنی گل خواندن - جستجوی لغت در جدول جو

گل خواندن(سَ شِ کَ تَ)
به اصطلاح قماربازان ولایت همه نقد خود را در یک بار برداو نهادن چه وقتی که همه نقد خود را یک بار بر داومی نهند آن وقت لفظ گل به ضم کاف فارسی بر زبان میرانند، چنانچه قماربازان هند در چنین حالتی لفظ جهل به ضم جیم عربی مخلوطالتلفظ بها میگویند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
گل خواندن
در اصطلاح قمار بازان همه نقد خود را یکباره برد او نهادن درین موقع کلمه گل را بر زبان رانند
فرهنگ لغت هوشیار
گل خواندن((~. خا دَ))
در اصطلاح قماربازان همه نقد خود را یکباره بر داو نهادن، در این موقع کلمه «گل» را بر زبان رانند
تصویری از گل خواندن
تصویر گل خواندن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(وَ جا)
خواندن کسی را که بازگردد. مراجعت خواستن از کسی. دعوت به بازگشت کردن.
- پس خواندن صیغه، فسخ کردن عقدی. فسخ کردن با عبارات رسمی
لغت نامه دهخدا
(دَ پَرُ تَ)
غزل گفتن. غزل پرداختن:
با سر همچو شیر نیز مخوان
غزل زلفک سیاه چو قیر.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(دَ وَ دَ)
نادرست خواندن:
بی غلط راندن اجتهادی نیست
بر غلط خواندن اعتمادی نیست
ترسم این پرده چون براندازند
با غلطخواندگان غلط بازند.
نظامی.
چسان خورشید خوانم روی او را
که مصحف را غلط خواندن گناه است.
کمال خجندی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سِ پَ کَ دَ)
کاشتن گل. نشا کردن گل. نشاندن گل چون نشاندن نهال یا نهال نشاندن:
عمارت همی کرد و زر میفشاند
همه خار میکند و گل مینشاند.
نظامی (از آنندراج).
من آن مستم که گر گل مینشانم تاک میروید
ز تاکم برگ هم با سینۀ صدچاک میروید.
باقر کاشی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ نِ / نَ دَ)
خواندن گیت. رجوع به گیت و گیت خوان و گیت خوانی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پر خواندن
تصویر پر خواندن
پر خواندن حرکات را اشباع (منتهی الارب)
فرهنگ لغت هوشیار
کسی را دعوت بباز گشتن کردن، یا پس خواندن صیغه. (عقد)، فسخ کردن صیغه
فرهنگ لغت هوشیار
گل کاشتن: بنام خلاف تو گر گل نشانند سنان جگر دوز و خنجر دهد بر. (ازرقی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیت خواندن
تصویر گیت خواندن
خواندن گیت
فرهنگ لغت هوشیار
باز خواندن دوباره خواندن، تغییر دادن کلامی را که بطور کنایه گفته شده و بجای آن کلامی دیگر آوردن، بر گرداندن و ابطلا جادویی که با خواندن ادعیه پدید آمده، نسبت دادن: (انتساب خویشتن را بکسی وا خوداندن)، اعتراض کردن
فرهنگ لغت هوشیار
خوردن گل: چنانکه کسی را که گل خوردن خوش آید و چیز ترش و تلخ خوش آید چیز شیرین ناخوش آید
فرهنگ لغت هوشیار